سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احساس

نگو

نگو سیگار نکش...........

دردامو بشنوی واسم کبریت میکشی...........


+ نوشته شده در یکشنبه 93/4/22ساعت 7:14 عصر توسط ساجده حیاتی نظرات ( ) |




تنفر

متنفرم از خاطره هایی که وقتی بهشون فکر می کنم. میگم:وای چقدر اشتباه کردم......


+ نوشته شده در یکشنبه 93/4/22ساعت 7:4 عصر توسط ساجده حیاتی نظرات ( ) |




یه داستان

یک روز علی.یکی ازدانش اموزان به من سلام کرد.جوابش را ندادم.

گفت:اقای معلم.چرا جواب سلام من را ندادی؟

گفتم:می خواهم ببینم جواب ندادن به سلام.خوب است یا خوب نیست؟

گفت:خوب نیست!

گفتم:پس چرا تو جواب سلام امید را ندادی؟

گفت:ماباهم دعواکردیم!

گفتم:مقصر چه کسی بود؟

گفت:مقصر امید بود.

امید را صدا کردم.گفتم:امید با علی دعوا کردی.مقصر چه کسی بود؟

امید گفت:مقصر علی بود.

علی تا امد حرف بزند....

گفتم:گوش کنید بچه ها.همیشه دونفر که دعوا میکنند مقصر جفت انها هستند.

علی گفت:چرا؟

گفتم:چون هر دونفر.دیگری را مقصر می دانند.

امید گفت:چرا؟

گفتم:چون تو هم برای خودت حرف هایی داری که مورد قبول است.علی هم.حرف هایی دارد که مورد قبول است.ولی.هیچ کدام به حرف دیگری گوش نمی دهید و هرکس حرف خودش را می زند و حرف خودش را قبول دارد.می دانید.چرا هر دو نفر مقصرند؟

با هم گفتند:چرا؟

گفتم:چون از این دونفر هر کدام نبودند.دعوایی نمیشد.پس در انتها.هر دو مقصرند.وهر دو مقصر.......

 

 

 

 

 

 

 

خواننده ی مقصر یا نا مقصر:   چرا همیشه در دعواها و جروبحث ها .طرف مقابل را.مقصر دیدی؟؟؟؟

ایا یک بار شد با صدای بلند.فریاد بزنی که .مقصر منم. مقصرمنم.مقصر منم.اره؟؟؟؟؟؟؟؟شده؟؟؟؟ نه نشده ولی از این به بعد بگو خجالت نکش.........      

{محمد عبدالهی}


+ نوشته شده در یکشنبه 93/4/22ساعت 6:56 عصر توسط ساجده حیاتی نظرات ( ) |




چقدر سخته

چقدر سخته بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه! چقدر سخته که عزیزترین کست ازت بخواد که فراموشش کنی!  چقدر سخته روز سالگرد اشنایی با عشقت رو بدون خودش جشن بگیری!چقدر سخته روز تولدت همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر میکنی به خاطرش زنده ایی!چقدر سخته که غرورتو به خاطر یک نفر بشکنی بعد بفهمی دوست نداره! اما..... سختر از همه.....اینه که همه چیزت رو از دست بدی به خاطر یک نفر...... اما..... اون بگه....دوست ندارم.......برو......!!!!!!!!


+ نوشته شده در یکشنبه 93/4/22ساعت 5:12 عصر توسط ساجده حیاتی نظرات ( ) |




کاش

کاش می فهمیدی قهر می کنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلند بگی.بمون........   نه اینکه شونه هاتو بالا بندازی و آرام بگی ......... هرطور که راحتی!!!....


+ نوشته شده در یکشنبه 93/4/22ساعت 5:3 عصر توسط ساجده حیاتی نظرات ( ) |




شبای زندگیه من

یه شبایی اصلا نگذشت اما ما ازش گذشتیم..... یه شبایی هم بد گذشت...... سخت گذشت.... با دردگذشت.....یه شبایی داد زدیم اما جز دلمون هیچ کس صدامونو نشنید.....یه شبایی همه چی بود جز اونی که باید می بود.....یه شبایی هوا عجیب دونفره بود اما همون شب ما بودیمو تنهاییمون...... یه شبایی نفس کم اوردیم اما دووم اوردیم.....یه شبایی فقط زنده بودیم زندگی نکردیم....یه شبایی زنده هم نبودیم فقط بودیم....همین و بس.... اینم زندگیه منه.....


+ نوشته شده در یکشنبه 93/4/22ساعت 3:10 عصر توسط ساجده حیاتی نظرات ( ) |




<      1   2